علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

ناهار به جای افطاری

بعد از ترخیص مامان پس از 34 روز از بیمارستان و البته قبل از آن دایی که از روز اول فروردین تا 13 فروردین بستری بود، کمی از بیمارستان فاصله گرفتیم به این امید و دعا که همه بیماران شفا پیدا کنند و به سلامتی به خانه گرم خودشون برگردن. مامان 18 فروردین مصادف با 26 رمضان ترخیص شد. البته خال خوشایندی نداشت و نیاز به مراقبت زیاد و رعایت کامل مسائل بهداشتی و قرنطینه کردن و اینا داشت. دو روز بعد نوبت ویزیت دکتر داشت با بابا بردیمش درمانگاه فقیهی و شکر خدا بخیه اش خوب بود. لوله متصل به پهلوش هم در آوردن و دکتر گفت دیگه مامان رو ویلچر نشینه و تحرک سبک داشته باشه.  از اون طرف به شکرانه بهبودی نسبی مامان و دایی تصمیم داشتیم سفره نذری بندازیم به جا...
28 فروردين 1403

عمل مامان

دیشب که دایی مهدی همراه مامان بود تو بیمارستان، پرستار در یک عملیات غافلگیرانه برگه رضایت عمل مامان برای یکشنبه یعنی سه روز بعدش رو داده بود به مهدی. آخر شب که محسن با مهدی تعویض شیفت کرده بود و دکتر نوروزی هم رفته بود به مامان سربزنه، به محسن گفتن که فردا صبح یه نوبت خالی تو اتاق عمل بازشده. خلاصه بابا و خاله ریزه صبح زود اومدن بیمارستان و خاله کمک کرد مامان دوش بگیره قبل عمل. من هم میخواستم قبل عمل بیمارستان باشم اما چون باید اداره میرفتم و یه قرار هم از قبل تنظیم کرده بودم، تصمیم گرفتم کمی دیرتر برم.  بعد از قرار، رفتم خونه و با یه دست مانتوشلوار تمیز برای خاله، کمی ناهار سبک و چای و تنقلات رفتم بیمارستان. ب...
16 فروردين 1403

life plan for new year

نمی دونم از کجا شروع کنم. از وقتی مامان درگیر بیماری شده بیشتر به پزشکی فکر می کنم اما از طرف دیگه مشغله ام خیلی زیاده. نگران بچه ها می شم که شاید نتونم درست مادری کنم براشون. چندماهی که آیلتس می خوندم خیلی سخت گذشت. دوست دارم بیشتر با بچه ها وقت بگذرونم و نزدیک بشم بهشون.  1- اهمیت بیشتر به سلامتی خودم:  تغذیه بهتر و سالم تر، مصرف منظم تر داروهای مکمل، ورزش منظم 2- آرامش ذهنی: خواندن قرآن، مدیتیشن، دعا خواندن، نماز با خلوص خواندن 3- سعی کنم نماز اول وقت بخوانم و نگذارم نماز قضا شود. 4- شب ها زودتر بخوابم و صبح ها زودتر از خواب بیدار بشم. 5- منظم تر به اداره بیام صبح ها فکر اساسی برای به موقع سر کار اومدن ب...
5 فروردين 1403

دیدار خواهر برادری در بیمارستان

سال 1402 با تمام خوشی ها و ناخوشی هاش، پستی ها و بلندی هاش تموم شد و سال 1403 رو درحالی شروع کردیم که مامان همچنان بستری بود و چشم همه بچه هاش و باباجون منتظر و دستان همه رو به آسمون و لبها ذکر گوی یا من اسمه دوا و ذکره شفا بود و هست. به گفته پزشک عفونی مادر یک ماه باید داروی آنتی بیوتیک برای عفونت مهره کمر بگیره هر چند عفونت خون خوب شده. تا بعد سر وقت کلیه اش برن ببینن کی عملش کنن. توکل به خدا. تعطبلات عید پری جون اومده و با طاهره جون و بابا جون همراه مامان هستن و کمک حالش. اولین شب عید رفتیم خانه خاله عید دیدنی و همینطور بچه ها رو برداریم که رفته بودن یاسوج و با خاله برگشته بودن. بعد با بچه ها رفتیم دایی سر بزنیم. دایی که خواب...
5 فروردين 1403
1